2022-04-22
حوزه های علمیه و دوری از قرآن
بخش نهم
انبساط جهان
دانشمندان نظر داده اند که جهان در حال انبساط است، بر خلاف هیئت بطلمیوسی که زمین را مرکز جهان می پنداشت و معتقد بود که افلاک نُه گانه به گِرد زمین می چرخند و هیچ تغییری در افلاک رخ نمی دهد. از نظریه انبساط جهان تنها صد سال می گذرد. نظریه انبساط عالم نخستین بار در سال ۱۹۲۲م، (۱۳۰۱ هش) از سوی «الکساندر فریدمن» ارائه شد. وی با ارائه معادلات «فریدمن» نشان داد عالم میتواند در حال بزرگتر شدن باشد؛ اما این تنها یک نظریه بود و لازم بود شواهدی بر اثبات آن یافت شود؛ مدرکی که خوشبختانه خیلی زود به دست آمد.
هر کهکشانی ویژگی به نام «انتقالبهسرخ» دارد که روش اصلی اثبات انبساط عالم است. بهترین راه برای توضیح این پدیده، مقایسهاش با «اثر دوپلر» است. ماشین پلیسی را تصور کنید که با آژیر روشن از کنار شما عبور میکند. وقتی ماشین به شما نزدیک میشود، امواج صوتی فشردهشده و جمع میشوند؛ اما هنگام دور شدن خودرو، امواج از هم بازشده و کش میآیند. این پدیده به ترتیب باعث کاهش و افزایش بسامد امواج صوتی میشود. اتفاق مشابهی برای نوری میافتد که از کهکشانی دوردست به ما میرسد. زمانی که کهکشان از ما دور میشود، به نظر میرسد نور منتشر شده از آن به سمت انتهای سرخ طیف الکترومغناطیس کش میآید. هر چه کهکشان دورتر و درنتیجه سرعت فاصله گرفتنش از ما بیشتر باشد، پدیده انتقال به سرخ بیشتر خواهد بود و رنگ کهکشان قرمزتر است.
در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸)، «ادوین هابل» و همکارانش به کمک بزرگترین تلسکوپ آن روزگار در «مونتویلسون» کالیفرنیا به بررسی انتقال به سرخ کهکشانهای دوردست پرداختند. نتیجه تحقیقات این بود که کهکشانها در حال دور شدن از ما و یکدیگر هستند و هر چه که آنها دورتر باشند، با سرعت بیشتری حرکت میکنند (پدیدهای که با نام اصل هابل شناخته میشود). جهان در حال رشد و بزرگ شدن است و به این ترتیب، نظریه فریدمن با مشاهدات ادوین هابل تأیید شد. عجیب است که قرآن در ۱۴۰۰ سال پیش انبساط جهان را بیان کرده و می گوید:«وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ». و آسمان را با قدرت بنا کردیم و همواره توسعه و گسترش می دهیم. می بینیم که قرآن در ۱۴۰۰ سال پیش از انبساط جهان سخن گفته است. مثلاً اگر یک بادکنک خالی از باد را فرض کنیم و روی آن نقاطی را رسم کرده و سپس بادکنک را باد کنیم مشاهده میکنیم که هرچه حجم بادکنک بیشتر شود، فاصله نقاط از یکدیگر افزایش مییابد. این مفهومِ جهان در حال انبساط است.
انبساط جهان به سرعتهای بالاتر از سرعت نور میانجامد که برای تازهواردان و گاهی فیزیکپیشگان حرفهای گمراهکننده است. ولی سرعت های بیشتر از c در انبساط جهان با نظریه نسبیت خاص ناسازگاریای ندارد.
نسبیت انشتین
نظریه نسبیت انشتین میگوید سرعت نور که ۳۰۰٬۰۰۰ (سه صد هزار) کیلومتر بر ثانیه است، بیشترین سرعتی است که هر جسم مادی میتواند داشته باشد. رسیدن به سرعت نور، انرژی بسیار بسیار زیادی میخواهد. به دلیل تورم ناگهانی کیهان در لحظه بیگ بنگ (مِه بانگ) و همچنین در اثر انرژی تاریک شتاب انبساط کیهان ما (راه شیری) افزایش مییابد، بیشتر کهکشان ها در کیهان در حال دور شدن از ما هستند؛ کهکشان ما نیز به همین دلیل در حال دور شدن از سایر کهکشانهاست، اگر این اتفاق نیفتد کهکشانها به دلیل گرانش (جاذبه) متقابل خود یکدیگر را خواهند بلعید. همین که شما به کهکشانهای دورتر و دورتری نگاه میکنید آنها چنین به نظر میرسند که با سرعت بیشتر و بیشتری در حال دور شدن هستند. پس در آخر ممکن است که چنین وانمود کنند که در حال دور شدن با سرعتی بیش از سرعت نور هستند.
با پیشرفت علوم روز حقایقی از علوم قرآنی که قبلاً از فهم بشر خارج بود، درک و آشکار گردید و با درک دانشمندان پیشین مسلمان از علوم قرآنی بود که بزرگانی چون ابونصرفارابی، ابوعلی سینا، ابوریحان البیرونی، ابن رشد اندلسی، ابن هیثم و صدها مخترع و مکتشف در جامعه اسلامی ظهور نمودند. بدون شک آنان در حوزه های علمیه ای چون «بیت الحکمه بغداد» حوزات «نظامیه» در اکثر شهر های اسلامی درس خوانده بودند و همگی به اصطلاح، آخند و ملا بودند. در پنج قرن اول، آنان توانستند بزرگترین تمدن بشری را در کره زمین ایجاد کنند در حالی که جهان غرب، در قرون وسطی به سر می برد و جهل و نادانی در میان شان بیداد می کرد.
حال که جوامع اسلامی دنباله رو تمدن غربی شده اند، بدین دلیل است که حوزات علمیه ما از علوم وسیع قرآنی بریده اند و تنها به ادبیات، فقه و اصول بسنده کرده اند. در صورتی که آیات احکام ده درصد قرآن را هم تشکیل نمی دهند. البته فقه به عنوان روشن کننده احکام حرام، حلال، واجب، مستحب، مکروه و مباح در زندگی فردی مسلمانان یک ضرورت است اما اعمالی است کاملاً شخصی و هیچ جنبه اجتماعی ندارد و نمی تواند عامل رشد و ترقی جامعه اسلامی گردد. متأسفانه فعلاً اگر واژه علوم اسلامی استعمال گردد، ذهن ها به سوی صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، اندکی منطق، (با اینکه منطق علمی یونانی است) اصول و فقه متوجه می گردد. گویا در اسلام علومی غیر از اینها وجود ندارد. در صورتی که بیش از نود در صد قرآن از علوم دیگر چون قیامت، معاد، توحید، نبوت، تاریخ، علوم طبیعی، زیست شناسی، دیرینه شناسی، زمین شناسی، پدیده ابر و باران، تشکیل کوه ها و بسا مسایل دیگر سخن می گوید و مسلمانان را به فرا گرفتن علوم مختلف دعوت می کند. هرچند قرآن نه کتاب علوم طبیعی است و نه زیست شناسی و کیهان شناسی اما برای اثبات خداوند خالق متعال به همه این علوم اشاره کرده است. خداوند در قرآن مجید مقام دانشمندان در علوم مختلف را بسیار بالا بیان نموده است. «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» خداوند مقام مومنان شما و آنان که صاحب علم اند، به درجاتی بالا می برد. [سوره مجادله، آیه ۱۱].
قرآن مجید در جای دیگر با استفهام انکاری می پرسد: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» ای پیامبر ! بگو که آیا آنانی کن دانش دارند و می دانند با آنانی که جاهلند و نمی دانند، برابر است؟ این فرق را صاحبان خرد می دانند، یعنی اینکه عالم و جاهل برابر نیستند. [سوره زمر، آیه ۹].
نا گفته پیدا است که مراد از علم که در این دو آیه ذکر شده، مطلق علوم است نه تنها علم فقه و اصول.
ادامه دارد.
©حزب حرکت اسلامی آ. افغانستان توسعه دهنده: 0790618410