2021-06-10
کتاب «رد ادعای سروش بر رؤیای رسولانه» به قلم اینجانب منتشر گردیده و در فضای مجازی نیز گذاشته شد و نظراتی از موافقین و مخالفین را در پی داشت. با اینکه اکثریت کاربران، نظر موافق به کتاب مذکور ابراز کرده اند، تنها دو سه تن در مخالفت با آن کامنت هایی گذاشتند. یکی از آنان به این حقیر گفته است که تو ازدرک مطالب استاد سروش ناتوانی، پس چگونه آن را می توانی ردّ کنی؟ یکی دیگر شان فرموده است که نام کتاب شما، غلط و غیر علمی است. زیرا باید عنوان آن کتاب «نقد رویای رسولانه» گذاشته می شد نه «ردّ رویا» زیرا ردّ مطلبی قطعیت و جزمیت نویسنده متن را می رساند و درست این است که سخنان سروش در مورد رؤیای رسولانه نقد می شد نه ردّ. با حفظ احترام به این عزیزان، عرض می کنم که نخست، تمام کتاب من را بخوانید تا بدانید که من مطالب سروش را فهمیده ام یانه؟ و هم می گویم که ظاهراً آن عزیز، که قائل به نقد است، لازم است بداند که نقد عرصه ای دارد و ردّ عرصه دیگر. اگر مطالبی که جمعاً مورد قبول است و احتمالاً نا قبولی هایی نیز داشته باشد، عرصه نقد است و باید نقد شود نه رد، اما اگر همه غلط است، نقد را نمی پذیرد و باید رد شود. مثلاً مطالبی را که می دانیم همه دروغ است، قابل نقد نمی باشد و باید رد گردد. باید دانست که گاهی دروغ چنان در لباس راست، پیچانیده می شود که عده ای را به گمراهی می کشاند و اگر رد نگردد بسیاری را از راه بیرون خواهد نمود چنانچه رویای رسولانه سروش چنین است. لذا دروغ، ظلم، آدم کشتن به ناحق، نقد نمی شوند و باید رد گردند. صریح اظهارات سروش، انکار رسالت و وحی بر پیامبر اسلام است که از نظر یک فرد معتقد به اسلام یک غلط بیّن و آشکار است و باید رد گردد. جهت اینکه به عزیزان خواننده واضح گردد، نمونه ای از گفته سروش را در باره قرآن و وحی ذکر می کنیم و قضاوت را به عهده خوانندگان عزیز می گذاریم، اینک متنی مختصر از نوشته سروش: یکم: جلالالدین محمّدبلخی گفت:«هست قرآن حالهای انبیا»و من میخواهم با کسب اجازه از روح آن عزیز چنین بگویم:«هست قرآن خوابهای مصطفی»، و البته از آن خوابها که:خواب می بینم ولـی، در خواب نهمـدّعـی هـســتم ولـی کـذّاب نهمدّعای من در این نوشتار این است که ما در فهم کلام وحیانی از نکتهای ساده و مهم غفلت کردهایم. تا کنون بر این معنای درست پای فشردهایم که زبان قرآن، انسانی و بشری است، و قرآن مستقیماً و بیواسطه، تألیف و تجربه و جوشش و رویش جان محمّد(ص) و زبان و بیان اوست، محمّدی که تاریخی است و در صراط تکامل است و پابهپای زمان پیامبرتر میشود، جانش شکوفاتر و چشمش بیناتر میگردد و در صید معانی و معارف تیزپنجهتر میشود. خدا را بهتر میشناسد و وصف میکند، درکش از رستاخیز و عوالم برین و پسین، ژرفتر میشود و برای گشودن گرههای جامعۀ خویش، راههای تازهتر پیش مینهد. و اگر عمر بیشتری مییافت و غوّاصی را نیکوتر میآموخت و حوصلهای فراختر و هاضمهای قویتر مییافت،ای بسا که از دریای حقایق، گوهرهای گرانتر صید مینمود و قرآن را فربهتر و جهان را توانگرتر میکرد….الف: محمّد(ص) راوی است، یعنی مخاطب و مخبر نیست. چنان نیست که مخاطب آواهایی قرار گرفته باشد و در گوش باطنش سخنانی را خوانده باشند و فرمان به ابلاغ آن داده باشند، بل محمّد(ص) روایتگر تجارب و ناظر مناظری است که خود دیده است و فرقی است عظیم میان ناظر راوی و مخاطب خبر. به او نگفتهاند برو و به مردم بگو خدا یکی است بل او خدا را به صفت وحدت خود دیده و شهود کرده و روایتش از این مشاهده را با ما به زبان خود باز میگوید. به او نگفتهاند برو و به مردم بگو خدا و فرشتگان و دانایان بر وحدانیت خدا گواهی میدهند بل او گواهی خدا و فرشتگان و دانایان را خود دیده و شنیده، و اینک راوی آن است. به او نگفتهاند برو و به مردم بگو که رستاخیزی هست و میزانی و دوزخی و بوستانی و حشر خلایق و نشر کتب، بل وی بنفسه و بعینه، ناظر و راوی آن مناظر بوده است. بهشتیان را در حال مبادلۀ جامهای شراب و دوزخیان را در حال ریزش پوستهای سوخته و رویش پوستهای نو دیده است. به او خبر ندادهاند که همه چیز تسبیح خدا میکند بل او خود شاهد و شنوندۀ تسبیح آنها بوده است و قس علیهذا.این تصوّر که فرشتهای آیهها را به قلب محمّد(ص) فرو میریخته است و او آنها را بازخوانی میکرده است، باید جای خود را به این تصوّر دهد که محمّد(ص) چون گزارشگری جانبخش و صورتگر و حاضر در صحنه، وقایع را گزارش میکرده است. به جای این گزاره که در قرآن، الله گوینده است و محمّد(ص) شنونده، اینک این گزاره مینشیند که در قرآن محمّد(ص) ناظر است و محمّد(ص) راوی است. خطابی و مخاطبی و اخباری و مخبری و متکلّمی و کلامی در کار نیست، بل همه نظارت و روایت است. آن سَری نیست بل این سَری است! و البته همه بعینالله و باذنالله.از اظهارات سروش بالوضوح درک می گردد که:۱- قران از جانب خدا بر محمد نازل نگردیده بل او خواب های خودرا به دروغ به خدانسبت نسبت می دهد. ۲- فرشته ای بر محمد نازل نشد و او نزول جبرییل و آوردن وحی را به دروغ اظهار نموده است.۳- محمد چیزهایی را در خواب دیده و همان ها را در بیداری روایت کرده است و نام آنرا قرآن گذاشته است.در این بحث سرو کار ما با معتقدان به رسالت پیامبر اسلام و نزول وحی خداوند توسط جبرئل به ایشان است و سروش این دو امر را صراحتا منکر شده است. حال می پرسیم که از نظر یک مسلمان که اعتقاد به وحی دارد، سخنان سروش قابل نقد است یا قابل رد؟.
©حزب حرکت اسلامی آ. افغانستان توسعه دهنده: 0790618410